در کافی شاپ:
"شیر قهوه فرمودین؟ بعله که داریم فقط یه چیزی: ما دو تا شیر داریم، هر دو هم تاریخ گذشته است. یکی، یه هفته، یکی، یه ماه. کدومو بیآرم خدمتتون؟"
گارسون:
"گفتین شما نه اشکنه دوست دارین نه خورشت بادمجون؟ شرمنده، ما فقط همین دو غذا رو داریم. کدومو میل میکنین؟"
بازجو:
"من باید یا فندک بگیرم زیر بیضههات، یا شوک برقی بزنم بهشون. انتخاب با خودته."
در جهنم:
"آقایون! خانوما! برنامهی امروز از این قراره: هم قراره برین زیر دوش قیر مذاب، هم میفرستیمتون تو کوره ذوب شین. هر کدومو دوست دارین اول انتخاب کنین."
تجاوزگر به کودکی که از ترس کز کرده، به خود میلرزد:
"ترس که نداره ما همهاش ده نفریم. اما تو میتونی هر کدومو میخواهی اول انتخاب کنی. حالا پاشو بریم توی اون اتاق، ببین از دوستام کدومو میخواهی اول باهات باشه. خودم هم میمونم آخری."
گربه به موش:
"پاتو اول بخورم یا دستتو؟"
این آخراشو دیگه داشتم میمردم از وحشت!نصفه شبی
پاسخحذفنمیدونم ؟
من همیشه واسه همه چیز بدتر رو پیش بینی میکنم
تا اگه اتفاق افتاد حالم بد بشه نه بدتر!
جالب بود
و سلام!