گاهی به خود می گویم:
آن کس که زیر صندلی حیات می زند،
آن کس که لوله ی تفنگ را
به سوی زنده گی نشانه می رود،
آن کس که بغضِ تمام عمرِ مادری را نمی بیند،
چه شکلی دارد؟
آری!
اما فقط گاهی
به این همه
فکر می کنم.
بعد
از یاد می برم؛
ب ع د
از یاد می برم که از یاد برده ام.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سهشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)